بهمن نیرومند / برگردان: علیمحمد طباطبایی
عبدالکریم سروش اندیشمند دینی ایرانی با نظریهی خود مبنی بر این که قرآن انعکاسی از خودآگاهی تاریخی و نارسایی انسانی نویسندهاش محمد است باعث رنجش و تحریک بنیادهای محافظهکاران در حکومت دینی شده است.
مطابق با نظریهی اندیشمند دینی ایرانی عبدالکریم سروش نه خداوند که محمدِ پیامبر نویسنده قرآن است. سروش از جمله اندیشمندان اصلاحطلب است که قرآن را نه به عنوان کلام ناب خداوندی بلکه پیامی که با وساطت پیامبر ابلاغ شده است میداند. این تعبیر البته میتواند بسیاری از مسائل موجود در اسلام امروزه را حل کند، اما در محافل محافظهکار شدیداً ناخوشایند است.
البته نظریه عبدالکریم سروش تازه نیست. در طی تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام پیوسته جریانات متعدد و معدود عالمان الهیات وجود داشته که [نگارش] کتاب مقدس مسلمانان را به پیامبر نسبت دادهاند. در زمان ما نیز نمایندگان صاحب نام اسلام اصلاحگرا وجود دارد که با این برداشت که قرآن به طور مستقیم از خداوند نازل شده است موافق نیستند. آنچه دراین جا جدید است این که اکنون پیامدهای گستردهای که ازاین نظریه ناشی میشود پیوسته با وضوح بیشتری به نام برده میشود و سروش دقیقاً همان را انجام میدهد.
سروش با قاطعیت با برداشت مرسوم مبنی بر این که محمدِ پیامبر فرستاده [خداوند] است، مخالف است، قرائتی که مطابق با آن محمد وحی خداوندی را دریافت کرده و آن را با همان محتوا و همان واژهها بشارت داده است. این نگرش خصوصیات فردی پیامبر را تا حد یک ابزار بدون اراده خداوند پائین میآورد. در دیدگاه سروش این محمد است که قرآن را نوشته. همانگونه که یک شاعر با ویژگیهای فردی، زبان و سبک نگارش مخصوص به خودش یک الهام هنرمندانه را شکل بخشیده و آن را به قالب کلمات و به عنوان یک شعر در میآورد، محمد نیز وحی خداوندی را گرفته، آن را عمل آورده و با واژههای خودش [به مردم] اعلام کرده است. البته در این دیدگاه تفاوت بزرگی میان یک شاعر و پیامبر و به همین ترتیب میان الهام هنرمندانه و وحی الهی وجود دارد. سروش میگوید که محمد برگزیدهای است که خداوند او را برای ابلاغ پیامش انتخاب کرده، اما در هر حال چون او یک انسان است، تابع تمامی محدودیتهایی است که زمان و مکانی که درآن زندگی کرده و روزگار میگذرانیده بر او تحمیل کرده است.
مأموریت محمد این بود که الهامی که فراتر از ادراک و قدرت استنباط آدمی قرار داشت را به انسانها برساند. در واقع او میبایست آنچه برای ما غیر قابل ادارک بود را درک پذیر و آنچه نامتناهی و غیر قابل فهم بود را فهم پذیر سازد. او البته این مأموریت را به ناچار فقط میتوانست از طریق زبانش، ادراکش و تواناییهای انسانیاش که مشروط به تاریخاند و با محدودیتها و نارساییهای بشری به طوراجتناب ناپذیری همراه هستند به انجام رساند. به عقیده سروش چنین واقعیت گریز ناپذیری در واقع توضحی است برای اشتباهات و تناقضات موجود در قرآن. به این ترتیب میتوان از خود قرآن با دقتی کمتر یا بیشتر سطح معلومات پیامبر، میزان دانش او و شناختش از جهان را و شاید حتی وضعیت روحی او را معین نمود.
به طور کل تا همین امروز نظر مسلمانان به این گونه بوده است که قرآن نتیجه مستقیم وحی الهی است. به این ترتیب نتیجه میشود که قرآن هیچ گونه اشتباه یا تناقضی در برندارد و برای ابدیت معین شده است. زیرا خداوند بی نقص است و کلام او به زمان و مکان مقید نیست. تناقضات و اشتباهاتی که در متن به روشنی قابل اثبات باشد از نظر سنت گرایان اموری ظاهریاند ـ ظاهری زیرا فهم و توان ادارک ما برای درک ذات حقیقی آنها کفایت نمیکند. به این ترتیب انسانها در هر عصری فقط در وضعیتی قرار دارند که بخشی از قرآن را بفهمند و بنابراین اعتبار ابدی قرآن برای همیشه محفوظ است.
در مقابل سروش بر این نظر است که آنچه در قرآن بیان شده، تا آنجا که به اصول اعتقادات مربوط است بدون هرگونه اشتباه بوده و برای ابدیت معتبر است: برای مثال آنچه در قرآن در بارهی ویژگیهای خداوند آمده، یا در مورد زندگی پس از مرگ و قواعد نیایش. این بخشهای قرآن دقیقاً همان کلام خداوند است. اشتباه و تناقض را میتوان در اظهارنظرها، دستورات و مقرراتی پیدا نمود که به رویدادهای تاریخی، دینهای دیگر یا آنچه بخصوص به زندگی این جهان و جامعه بشری در مسائل روزمره مربوط است میپردازد. دقیقاً همین قطعهها هستند که بیانی از فرهنگ و سطح پیشرفت روحی آن زمان هستند که اکنون مدتها است از اعتبار افتاده است و لازم است با شناخت و دانش جدید جایگرین شود.
چنانچه از این نظریه سروش متابعت شود تمامی قانون گذاری اسلامی یا شریعت، از تبعیض زنان گرفته تا قوانین مجازات اسلامی باید از نو مورد بررسی قرار گرفته و با دنیای نو تطبیق داده شود. یک چنین مطابقت دادن وحی با تاریخ و مقدس زدایی کردن قرآن میتواند بزرگترین موانع را که راه اصلاحات را دراسلام بسته است از میان بردارد و آنهم بدون این که هسته مرکزی و جوهر معنوی و متافیزیکی ایمان دینی خدشه دارد شود.
با این وجود سروش به حق به این نتیجه میرسد که در قرائت او از اسلام اگر چه بعضی از اصلاح گرایان دینی ـ و چه بسا در میان سنیها ـ سهیم هستند، اما محافظهکاران اصلی و در درجه اول شیعیان حاکم در ایران شدیداً در برابر او خواهند ایستاد: « قدرت آنها بر یک برداشت محافظهکارانه از اسلام استوار است. بنابراین آنها از آن بیم دارند که با مباحثاتی ازاین دست در باره نقش پیامبر همه چیز را از دست بدهند ».
در واقع جدیدترین سخنان سروش در ایران به شدت مورد حمله قرار گرفته است. حتی بعضی او را مورد این اتهام قرار میدهند که از اعتقادات [اسلامی] خود دست کشیده و به دشمنان اسلام در غرب پیوسته است. زیرا او نه فقط وحی را انکار میکند که حتی به پیامبر اسلام نارسایی دانش و پیشرفت فرهنگی ناکافی را نسبت میدهد. به این ترتیب او نه فقط مبنای اعتقادات بلکه پایه و اساس حکومت اسلامی را به زیر سوال میبرد.
آیت الله جعفر سبحانی یکی از روحانیون محافظهکار در میان بقیهی آنها با جدیت بیشتری به نظریه جدید سروش پرداخته است. او ابتدا به قسمتهای زیادی از قرآن اشاره میکند که در آنها به روشنی تاکید میشود که قرآن کلام خداوند است و محمد رسانندهی وحی الهی. البته محمد صرفاً نقش یک پیام آور ساده را بازی نکرده است. او قبل از آن که بتواند وحی رادریافت کند میبایست « به مرحلهای از معنویات برسد » که به کمک آنها بتواند « صداهای فرشته را شنیده و تصویراو را ببیند ». او میبایست به آن نیروی معنوی دست مییافت تا از طرفی بتواند در جهان مادی حضورداشته باشد و همزمان بدون هرگونه هراس « به عالم ملکوت وارد شده و پیام خداوند رادریافت کند ».
افزون بر آن سبحانی از این جهت سروش را مورد انتقاد قرار میدهد که به گفته او در استدلالهای وی تناقضاتی وجود دارد. از یک طرف سروش میپذیرد که محمد دروضعیتی قرار داشت که وحی الهی را به همان نحوی که خداوند بیان کرده و تا آنجا که به زندگی پس از مرگ یا ویژگیهای خداوند مربوط است به طور مستقیم به انسانها منتقل کند. لیکن چگونه در عین حال میتوان ادعا نمود که از طرف دیگر پیامبر بر اساس سطح معلومات خود که مقید و مشروط به دورهای بود که در آن زندگی میکرد در قسمتهایی از کلام خداوند که به زندگی این جهانی مربوط است دچار اشتباه و تناقض شده باشد؟
روحانیون و متکلمان بسیاری مانند خود سبحانی موضعی در برابر نظریه سروش اتخاذ کردهاند به طریقی که در این میان یک جبههی واقعی در مقابل این اندیشمند دینی که درحال حاضر خارج از ایران زندگی میکند بوجود آمده است. همگی به او یادآوری میکنند که با آتش بازی میکند. لیکن موج مباحثاتی که نه فقط در ایران که در بسیاری از کشورهای اسلامی به جریان افتاده است دیگر قابل توقف نیست.
------------
بهمن نیرومند متولد ۱۹۳۶ در تهران است. وی به عنوان نویسنده و روزنامهنگار در برلین زندگی میکند. جدیدترین کتاب وی در سال ۲۰۰۷ در Booklet Verlag و با عنوان « جنگ جهانی اعلام نشده: نقش آفرینان و منافع در خاورمیانه» منتشر شده است.
نظرات
البته همگان می دانند که این سخنان دکتر سروش یک نظر خام شخصی است و نمی تواند به عنوان یک نظریه ی در حال اثبات در نظر گرفته شود چرا که نظریه ها نیاز به اسباب و لوازمی جهت اثبات دارند که دکتر سروش و دیگران این لوازم را در اختیار نداشته و نخواهند داشت و همواره در گرداب توهمات و فرضیات خود باقی خواهند ماند. <br /> از سوی دیگر ابراز نظر و توهمات شخصی را بر زبان آوردن در دنیای جدید جزو نتایج آزادی بیان و اندیشه است و کسی را نمی توان به جرم بیان اندیشه و نظرات خود محاکمه و مجازات نمود اما زمانی که این نظرات با عقاید و باورهای دیرینه ی پیروان یک دین مغایرت داشته و موجبات تکدر خاطر آنان می گردد باید منتظر برخوردهای کلامی و اندیشه ای تند هم بود و چه بسا منجر به برخوردهای ناشیانه ی برخی افراد خواهد شد. لذا اندیشمندان باید از ابراز هر نظری در میان انبوه اجتماع احتیاط کرده و بسان داروئی که هنوز راههای زیادی برای موثر بودن در پیش دارد در اختیار بیماران قرار نداده که منجر به وخامت بیماری و نتایج غیر قابل پیش بینی خواهد شد. <br /> نکته ی مهمتر اینکه شجاعت بیان نظر در دو جهت مثبت و منفی یکی از مشخصه های برخی از افراد بوده و هست و کسانی بوده و هستند که بی محابا در مقابل بسیاری از بدیهیات زندگی ابراز مخالفت کرده و خود را بسان قلندرانی شجاع معرفی نموده اند حال این قلندری چه بسا نوعی ناشی گری بوده و منجر به دوری آنان از اجتماع شده است این سخنان دکتر سروش هم نوعی قلندری کردن در مقابل قاطبه ی مسلمانان دیگر است و الا نشان از پختگی و صحیح بودن نظرات او ندارند. چرا که ایشان به نوعی با شجاعت یا به اصطلاح رندان جهالت به مبارزه ای دست زده است که خود از خطرات آن بسیار آگاهتر از دیگران است و گرنه کسی که مدت زمانی با قرآن حشر و نشر داشته و آموزه های آن به ایمان قلبی او تبدیل شده اند اینگونه برخورد می کند و برای اثبات نظر خود از کسانی مدد می گیرد که در میان اندیشمندان مسلمان جایگاهی نداشته یا اینکه تعدادشان بسیار اندک و انگشت شمار است. <br /> نهایتاً دکتر سروش در پی اثبات چه چیزی است؟ اگر بسان یک سیاستمدار می خواهد اندیشه های سیاسی روز را از قرآن بیرون بکشد ایشان از اساس با اینگونه برخورد کردن با قرآن مخالف بوده است. اگر بسان یک فیلسوف دنبال اثبات نظریه های خود می باشد قرآن را نمی توان با زبان فیلسوفانه ترجمه و تعبیر کرد قرآن زبان اطاعت و فرمانبرداری می خواهد و گرنه با چون و چرا در گردابی بس وحشتناک گیر خواهد کرد که نتیجه اش خسران در دنیا و آخرت است. <br /> امروزیان چون دستشان از پیامبر و منزلگاه قرآن کوتاه است و اسبابی در اختیار ندارند که نظریات خود را اثبات نمایند لذا ناچارند به توهمات و ژاژ خایدن پناه ببرند و با پای مانده در گل نفس به معراج بروند و از ماورای ماده و انسان خبر از خبرداران بیاورند که هیهات راهی بس ناپیمودنی و نا شدنیست. لذا اگر ایمان را از خالق خویش نطلبند هر گز به معنای ایمان و حلاوت آن دست نخواهند یافت و آنجاست که خسته و ناتوان از همیشه به توهمات بیشتری پناه خواهند برد و از کاروان ایمان و ایمان داران فرسنگها بدور خواهند افتاد که روزی خواهد رسید که نه فرصت بازگشتی هست و نه فرصت جبرانی. <br /> مرادی
1- با این قسمت موافقم : " ابراز نظر و توهمات شخصی را بر زبان آوردن در دنیای جدید جزو نتایج آزادی بیان و اندیشه است " <br /> چون اگر اینگونه نبود جنابعالی اینگونه توهمات خویش را بر زبان نمی آوردید .<br /> 2- من نفهمیدم که جنابعالی چه نسبتی با قرآن دارید که فرموده اید قرآن را اینگونه نمی شضود ترجمه و تفسیر کرد و از یک گرداب وحشتناک خبر داده اید ؟ این جملات شما هر چه باشد نشان از یک رابطه خاص شما با قرآن اسثت که دیگران از آن بی خبرند . پس لطفا این رابطه خاص را به ما نشان دهید تا ما هم بتوانیم اینگونه به هر کسی اجازه ترجمه قرآن ندهیم . <br /> 3- البته ما امروزی هستیم و دستمان از معراج و پیامبر کوتاه است ! شما که امروز نیستید و نگفته اید در کدام قرن بسر می برید لطفا بفرمایید این راه ناپیمودنی را شما چگونه پیموده ید که از ان جا بر گشته اید ؟<br /> 4- عزیز جان برادر ! آقای مرادی جان :<br /> اگر سروش با 40 سال موانست با قرآن و دین نتواند در مورد آن بگوید دیگر چه جایی برای گفتن از دین است ؟ کاشکی حداقل می دانستی که سروش اساسا سیاست مدار نیست و یکی از کلیدی ترین صحبت های ایشان عدم استخراج سیاست از دین است آن وقت به خودت جرات می دادی و اینگونه در مورد قران و سروش و دیگران می نوشتی ؟<br /> 5- متاسفانه در یک مورد دیگر با شما موافقم که شجاعت بیان نظر در جهت منفی هم ممکن است .<br /> طاها